شنا
مامان هميشه نگران بودم كه وقتي ميبرمت كنار دريا از دريا و اب بترسي و نري شنا ولي برعكس انتظارم وقتي
رسيديم كناردريا حتي نذاشتي لباسهات رو عوض كنم دويدي طرف دريا و كلي شنا و بازي كردي و بعدش به زور
از آب درت اوردم ولي هي ميرفتي تو اب و لباسهات رو كثيف ميكردي منم هرچي لباس داشتي تنت كردم و
بعدش ديدم ديگه نميتونم كنترلت كنم گذاشتمت تو ماشين و در ماشين رو قفل كردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی