چهاردست و پا رفتن وسط پیاده رو
امروز1393/3/17رفتیم بیرون تا برای مادر جون عینک انتخاب کنیم و ای کاش نرفته بودیم منم با ذوق هرچه تمام تر کفشهای سوتی رو پات کردم وقتی از ماشین پیاده شدیم همش آویزون میکردی خودت رو که بری پایین همش میگفتی که چه عرض کنم جیغ میزدی که بیم(بریم) منم گفتم دخترم میتونی تاتیبره گذاشتمت رو زمین و تو دوتا پا داشتی 8تای دیگه هم قرض کردی که بدوی یه کم که راه میرفتی فورا خسته میشدی و شروع میکردی مثل تندر چهار دست و پا میرفتی ووقتی میگرفتمت چنان جیغی میزدی که نگو بالاخره حسابی کلافه ام کردی و مجبور شدیم برگردیم خونه وقتی رسیدیم خونه آقا جون داشت نماز میخوند و شما هم رفتی بالا سر سجاده و وقتی اون سجده میرفت موهاشو میکش...
نویسنده :
بابا و مامان جونی
23:11